با فردوسی

ساخت وبلاگ
با معنی بعضی کلمات :مدثر: جامه بر خود كشيده. اصل آن متدثّر است كه تاء به دال عوض شده و در آن ادغام گرديده است، دثار (بكسر اول) لباسى است كه از روى لباسها به تن كنند و نيز لباسى كه در خواب بر روى خويش كشند.(در مقابل «شِعار» كه لباس زير است.)رجز: آن را در آيه به ضم و كسر اول هر دو خوانده‏‌اند، در اصل به معنى اضطراب و لرزش است، راغب بعد از تصريح به آن مى‌‏گويد: چون ناقه ضعيف شود و قدمهاى كوتاه بردارد گويند: «رجز البعير». آن را در آيه گناه، عذاب و بت معنى كرده‏‌اند و شايد منظور اضطراب و شك باشدكلمه «رجز» مترادف «رجس» به معناى پليدى و آلودگى استحديث : «لا تعطى تلتمس اكثر منها» يعنى چيزى به ديگران عطا مكن كه انتظار بازگشت بيشترى داشته باشى.حديث : «لا تستكثر ما عملت من خير لله» يعنى كار نيكى را كه براى خدا انجام داده‌اى هرگز بزرگ مشمار.«لا تَمْنُنْ»: عطاء مکن. (مَنّ) در اینجا به معنی انعام و اعطاء است. «تَسْتَکْثِرُ»: افزون می‌خواهی. بیشتر می‌طلبی. فاعل آن ضمیر مستتر (انت) است. جمله فعل و فاعل، حال است. مراد این است که احسانگر برای این ندهد تا بیشتر بگیرد و افزون‌طلبی کند.نقر: نقر: كوبيدن، مانند كوبيدن طبل. ناقور: چيزى كه در آن مى‏‌كوبند براى ايجاد صدا. منقار نيز از آنست طبرسى در معنى ناقور فرموده: «من شأنه ان ينقر فيه للتصويت».«ناقور» چيزى است كه براى ايجاد صدا بر آن مى‌كوبند، همچون طبل و يا در آن مى‌دمند همچون شيپوربه نوك پرندگان «منقار» گويند، چون وسيله كوبيدن و سوراخ كردن است و صداى شيپور، گويا گوش را سوراخ مى‌كند و در مغز فرو مى‌رود.عنيد: عناد آنست كه دانسته و از روى تكبر از قبول حق امتناع كند. «عند عنودا: خالف الحق و رده عارفا به».«عنيد» از «عناد» است، يعنى كافران حق را فهميدن با فردوسی...
ما را در سایت با فردوسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maktoob11 بازدید : 69 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:19

با معنی بعضی کلمات:لوامة: مؤنث لائمه است به معنى ملامت كننده«لِیَفْجُرَ»: تا گناه کند.برق: چون چشم مضطرب و خيره شود گويند: بَرِقَ الْبَصَرُ.وزر: (بر وزن شرف) پناهگاهى در كوه.«وَزَرَ» به معناى پناهگاهى چون كوه و قلعه است«مَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»: چیزهائی که پیشاپیش فرستاده است و برجای گذاشته است. همه کارهائی که کرده است و نکرده است.امام باقر عليه السلام در توضيح آيه‌ «بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» فرمود: فما سن من سنة ليستن بها من بعده فان كان شرا كان عليه مثل وزرهم ... و ان كان خيرا كان له مثل اجورهم‌ «4» هر كس راه و روش بد يا خوبى را پايه‌گذارى كند، پس از او هر كس به آن عمل كند، اگر بد باشد كيفرى مثل كيفر گناهكار و اگر خوب باشد، پاداشى همانند عمل كننده آن نيز به او داده مى‌شود.خسف: خسف: فرو رفتن و فرو بردن. منظور از آن رفتن نور ماه است.«جُمِعَ»: جمع‌آوری گردید. مراد درهم پیچیدن و گردآوری کردن است.مفر: اسم مكان است (محل فرار).مستقر: محل قرار گرفتن، اين كلمه اسم مفعول نيست، چون استقرار متعدى نيامده است به معنى استقرار نيز آيد«یُنَبَّأُ»: باخبر گردانده می‌شود. در رسم‌الخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد.«عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»: از وضع خود آگاه است و بهتر از هرکس دیگری می‌داند که چه کارهائی کرده است. خود انسان حجّت و گواه بر خودش است. چرا که اعضاء او گواهی بر اعمال او می‌دهند. «بَصِیرَةٌ»: بینا و آگاه. حجّت و دلیل و برهان. حرف (ة) برای مبالغه است.معاذير: عذرها: پوزش، به قولى حجتى است كه با آن پوزش مى‏‌خواهند معذرة: عذر و حجت، جمع آن معاذير است.ناضرة: نضر: طراوت و زيبايى «النضرة: الحسن» وجوه ناضره يعنى چهره‏‌هاى با طراوت نظير تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ‏ مطففين/ 24.«ناض با فردوسی...
ما را در سایت با فردوسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maktoob11 بازدید : 66 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:19