با معنی بعضی کلمات:لوامة: مؤنث لائمه است به معنى ملامت كننده«لِیَفْجُرَ»: تا گناه کند.برق: چون چشم مضطرب و خيره شود گويند: بَرِقَ الْبَصَرُ.وزر: (بر وزن شرف) پناهگاهى در كوه.«وَزَرَ» به معناى پناهگاهى چون كوه و قلعه است«مَا قَدَّمَ وَ أَخَّرَ»: چیزهائی که پیشاپیش فرستاده است و برجای گذاشته است. همه کارهائی که کرده است و نکرده است.امام باقر عليه السلام در توضيح آيه «بِما قَدَّمَ وَ أَخَّرَ» فرمود: فما سن من سنة ليستن بها من بعده فان كان شرا كان عليه مثل وزرهم ... و ان كان خيرا كان له مثل اجورهم «4» هر كس راه و روش بد يا خوبى را پايهگذارى كند، پس از او هر كس به آن عمل كند، اگر بد باشد كيفرى مثل كيفر گناهكار و اگر خوب باشد، پاداشى همانند عمل كننده آن نيز به او داده مىشود.خسف: خسف: فرو رفتن و فرو بردن. منظور از آن رفتن نور ماه است.«جُمِعَ»: جمعآوری گردید. مراد درهم پیچیدن و گردآوری کردن است.مفر: اسم مكان است (محل فرار).مستقر: محل قرار گرفتن، اين كلمه اسم مفعول نيست، چون استقرار متعدى نيامده است به معنى استقرار نيز آيد«یُنَبَّأُ»: باخبر گردانده میشود. در رسمالخطّ قرآنی الف زائدی در آخر دارد.«عَلی نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ»: از وضع خود آگاه است و بهتر از هرکس دیگری میداند که چه کارهائی کرده است. خود انسان حجّت و گواه بر خودش است. چرا که اعضاء او گواهی بر اعمال او میدهند. «بَصِیرَةٌ»: بینا و آگاه. حجّت و دلیل و برهان. حرف (ة) برای مبالغه است.معاذير: عذرها: پوزش، به قولى حجتى است كه با آن پوزش مىخواهند معذرة: عذر و حجت، جمع آن معاذير است.ناضرة: نضر: طراوت و زيبايى «النضرة: الحسن» وجوه ناضره يعنى چهرههاى با طراوت نظير تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ مطففين/ 24.«ناض با فردوسی...
ما را در سایت با فردوسی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : maktoob11 بازدید : 66 تاريخ : شنبه 8 بهمن 1401 ساعت: 17:19